|
وبلاگ شخصی
|

وقتی داخل جنگل جویبارها را میدیدم که پایین میآیند ، آنجا رودخانه ای کوچک پدید میآورند و بعد کمی پایین تر شاخه های رودخانه های کوچک یکی میشوند و به سپیدرود رود میریزند و بعد وقتی به آنجا که سپیدرود به دریا متصل میشود رفتم و سعی کردم کل داستان زندگی رود را درک کنم ، متوجه شدم یک رود از دریا جدا نیست...از دریا دور نیست رود به دریا متصل است در تمامیت خود به دریا نزدیک است، اما ما آدمها اگر سر یک شاخه رود بایستیم بسیار از دریا دور خواهیم بود (چون به دریا متصل نیستیم) در حالی که رود در همه وجودش صدای دریا را خواهد شنید...
گاهی در زندگی ما آدمها هم رابطه رود و دریایی وجود دارد، دورهایی که به ما خیلی نزدیکند و ما علی رغم دوری صدایشان را میشنویم و حضورشان را در نزدیکی خود احساس میکنم.
از اینکه کرونا باعث دوریها شده نباید رنجید، چه بسا که نزدیک شدن به هم در این شرایط فاجعه بار به قیمت جان عزیزان و نزدیکان تمام خواهد شد. کم کم باید یاد بگیریم و تمرین کنیم از دور نزدیک هم باشیم.
پی نوشت ۱: دورِ دور مرو که مهجور گردی و نزدیکِ نزدیک میا که رنجور گردی!
تذکره الاولیا/ ابراهیم ادهم
پی نوشت ۲: بنگر که تو دور نزدیکی و یا نزدیک دوری! / از مقالات شمس
پی نوشت ۳: انتظار که چیز بدی نیست/ روزنه ی امیدی است در نا امیدی مطلق/ من انتظار را از خبر بد، بیشتر دوست دارم!/ عباس معروفی