|
وبلاگ شخصی
|

به قلاب خالیاش نگاه میکردم که مدام به آب میاندازد و با خودم فکر میکردم او دارد اشتباه میکند، چگونه بدون طعمه میشود ماهی گرفت؟ مدام قلابش را میانداخت و میکشید بیرون تا اینکه دم دم های غروب یک ماهی نسبتاً بزرگ به دامش افتاد، ماهیی که تمام کسانی که قلابشان طعمه داشت نگرفته بودند!
سخت منقلب شدم از پیش داوریام و از جهل مرکبی که دچارش شده بودم و میپنداشتم آن روشش اشتباه است، من با همه پیش ذهنیتهایم روش او را قضاوت کردم و داشتم یقین پیدا میکردم که میدانم و استدلالم منطقی است! همه شواهد نشان میداد که حق با من است، آخر بدون طعمه و با قلاب خالی هم مگر میشود ماهی گرفت ! تا اینکه آن ماهی بالا آمد و همه استدلالهایم را برهم ریخت !
به راستی چقدر به یقین رسیدن و دست یابی به حقیقت دشوار است! چرا ما همیشه سعی میکنیم به خودمان بقبولانیم که حقیقت همان چیزی است که ما فکر میکنیم و میبینیم
گاهی برای حل یک مسأله هزاران راه و روش وجود دارد، و گاهی ذهن برخی از ما در مواجهه با مسألههای مختلف سعی میکند با پیش ذهنیتهای قبلی استدلال نماید و زود به نتیجه برسد.سعی مکند تاکید کند حقیقت همان چیزی است که خودش میخواهد
امروز فهمیدم باید نوعی جدیدی از تفکر را تمرین کنم، اگر کسی را دیدم که با روشی متفاوت از آموختهها و باورهایم کاری را انجام میدهد که اشتباه به نظر میرسد فوری نگویم اشتباه میکند، یا آن کار و روش درست نیست و غلط است در واقع شاید این ما هستیم که اشتباه میکنیم ما هستیم که ذهنما درگیر پیش ذهنیتها و باورهای خودمان است و دارد تلاش میکند متقاعدمان کند که حقیقت آن چیزی است که او میداند و میاندیشد.
امروز متوجه شدم با جهل مرکب با نگاهی صفر و صد به یک ماهیگر نگریستم. صفر و صد نگریستن نوعی نگرش است که اشخاص در قضاوت هایشان فقط دو شاخص را برای به نتیجه رسیدن در نظر میگیرند نتایج یا خوب یا بد.یا درست یا نا درست ، یا سیاه و یا سفید و یا صفر و یا صد ...در حالی که می دانیم بین سیاه و سفید رنگهای زیادی است بین صفر و صد عددهای فراوانیست، یک موضوع از جهتی هم میتواند درست باشد و هم نادرست ، و خوبی و بدی نیز گاهی مطلق نیست و همواره برای رسیدن به یقین باید شک کنیم مسیر رسیدن به حقیقت دشوار است شاید همین دلیل است سقراط حکیم در نقل قولی مشهورش میگوید میدانم که نمیدانم ( I know that I know nothing) .. نمیدانم ! شاید اگاهی ما به نا اگاهی ما خود به خود ما را به حقیقت نزدیکتر کند.
پی نوشت۱: جهل مرکب آن است که انسان نمیداند، و نمیداند که نمیداند و مثلاً به خاطر غرور، فکر میکند که میداند. گفته میشود اینگونه جهل، علاج ناپذیر است، چون غرور نمیگذارد جهل برطرف شود، چنانکه اغلب مدعیان روشنفکری این چنیناند و به دلیل اینکه هیچ نمیفهمند، این ادعا را دارند.
جهل مرکب یا نادانی به نادانی (نمیدانم که نمیدانم) گونهای از نادانی است که شخص به نادانی خود آگاه نیست و خود را آگاه میپندارد؛ و به همین خاطر به دنبال برطرف کردن نادانی خود نیز نخواهد رفت، زیرا که علم به نادانی است که انسان را به سوی برطرف کردن نادانی خود میکشاند.
پیی نوشت 2 : این روها با مجموعه ای از انسانهای دانا سر کار دارم که مدام میگویند میدانند :)
پی نوشت ۳:
حدیث چشم مگو با جماعت کوران
مولانا جان
پی نوشت۴: نمیدانم
پی نوشت ۵: بحث از راه فايده ندارد
راه را رفتن مي بايد ........
شمس تبریزی
پی نوشت ۵: عکس رو هم خودم از کنار سپیدرود گرفتم، دنبال یک نرم افزار هستم که بشه از طریق گوشی حجم عکس رو کم کرد، من برای آپلود عکسها ابتدا از عکس اسکرین شات میگیرم تا حجمش کم بشه بعد از برش آپلود میکنم که نتیجه اش میشه عکسی که در وبلاگ مشاهده میکنید
پینوشت6: اول بود که؛ ماهی سوی آب میرفت.
این زمان هرکجا ماهی میرود،
آب میرود
شمس تبریزی
پی نوشت7:صحبت اهل دنیا آتش است ، ابراهیمی باید که او را آتش نسوزد...
#مقالات_شمس