|
وبلاگ شخصی
|
در چهار سال گذشته بخشی از دغدغه هایم کمک به توسعه روستا با اتکا به فعالیتهای اجتماع محور و توانمند ساز بوده توسعه روستا خیلی برایم اهمیت دارد.چون در روستا متولد شدم، در روستا زندگی میکنم، روستا و مردمانش را با تمام وجودم دوست دارم. این سالها درد های زیادی را در روستا کشف کردم و دیدهام به نقاط مختلفی سفر کردهام محرومیت ها و فقر و توسعه نیافتگی در روستاها چالشها و عوراض بسیار وخیمی به وجود آورده. از طرفی دیگر عاشقانه طبیعت را دوست دارم و در دامن رودی تکامل یافتم که این روزها حالش اصلاً خوب نیست. روستاها معمولاً نزدیکترین مرزها به اکوسیستم ها و منابع طبیعی ما هستند، فقر و توسعه نیافتگی در روستاها فشار از سوی جوامع محلی را به اکوسیستم افزایش میدهد به همین دلیل توانمدسازی جوامع محلی اهمیت فراوانی در کاهش فشار به منابع طبیعی و محیط زیست و ایجاد یک رابطه متعادل بین انسانها و طبیعت دارد. ایجاد این توانمندیها در جامعه نیاز به یک فرآیند توانا ساز و اقدام و عمل به آن و شکل دهی پروژه ها و طرح هایست که با مشارکت مردم محلی، ان جی او ها و سازمانهای مردم نهاد با کمک تسهیلگران در سطوح میانی و محلی و همراهی سایر نهادها اجر میشود. که فرصتی به وجود میآورد برای مردم محلی تا با ایجاد گروه ها ، برگزاری کارگاها ، مشارکت فعال، گفت شنود ، کار عملی ، اهداف و چشم اندازهای و نقشه راه توسعه محیط زندگی خود را ترسیم و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنند و برای رسیدن به اهداف خو د تلاش کنند. در این مدل از توسعه محلی. توسعه از پایین به بالا اتفاق میافتد و مردم محلی با اتکا بر داشتهها و ظرفیتهای خود فرآیندهای توسعه محلیه و روستایشان را طراحی تدوین و اجرا میکنند. و نقشی موثر در پیشرفت و توسعه روستایشان ایفا خواهند نمود و از منابع و داشتههایشان در جهت رشت وشکوفایی روستا و محله و جامعه خود استفاده خواهند کرد، مشکلاتشان را شناسایی و راهکارها را پیدا خواهند نمود و کم کم از منافع فردی به منافع گروهی و به منافع محلی خواهند رسید.
یکی از آرزوهایم این است که هر روستای وطنم یک گروه محلی برای کمک به توسعه روستا داشته باشد و برای توسعه روستا تلاش کند. سرزمینهایمان پر از منابع و ظرفیتهای دست نخورده و مواد خوامی است که میتواند به ثروت تبدیل شود و کالاها و خدمات جدیدی به وجود بیاورد و فقر را کاهش دهد. علاوه بر این تفکر جمعی و مدیریت مشارکتی منابع به تولید منابع و افزایش ثروت کاهش فقر و بی کاری منجر خواهد شد. علاقمندان به توسعه در قالب گروه توانمندتر شده و در روستاهایشان موثرتر و کارا تر فعالیت خواهند نمود و مشارکت سایر اعضای جامعه را در جهت توسعه محلی و یا حفاظت از محیط زیست جلب خواهند نمود و هزاران تصمیم و اقدام جدید شکل خواهد گرفت که فرآیندهای توسعه پایدار محلی را در روستاها به کار خواهند انداخت.
امیدهای زیادی دارم به فرداهای بهتر برای روستاها، مردم، طبیعت.
یک هفته است که باران میبارد و قرار است یک هفته دیگر نیز باران ببارد. وقتی باران میبارد کمتر حرف میزنم بیشتر به باران گوش میدهم و بیشتر کتاب میخوانم و بیشتر دلم میخواهد بنویسم. مرده شور ببرد دنیای مجازی جدید را به خصوص اینستاگرام و تلگرام که وقت و ذهن را هرزه میگذراند. تصمیم گرفتم کمتر از این ابزار استفاده کنم و اگر هم امکانش بود هذفشان کنم. کتاب خیلی بهتر است هر ماه یک یا چند کتاب میخوانم تقریباً دارم از اینستاگرام و تلگرام زده میشوم و میلی به باز کردن آنها و خواندن مطالب ندارم. حق هم دارم این مطالب مختلف و سطحی که به سرعت به ما منتقل میشود با مطالب کتاب که عمیق است فرق میکند و ذهن را عادت میدهد به سطحی خواند و قدرت تحلیل و کشف واقعیت ها را کاهش میدهد. البته خوبی هایی هم دارد اینکه ادم میتواند یک دفترچه خاطرات آنلاین داشته باشد که عکسها و اتفاقات را در آن ثبت کند. اما این روزها کارکردهای این دو فراتر از این حرفها رفته تا آنجا که معیاری شده برای قضاوت بر آدمها !
یک فرهنگ جدیدی هم به وجود آمده که افراد و مطالبشان را دسته بندی میکنند روانشناسها دست به کار شده و تحلیل های روانشناسی برای مطالب ارایه میدهند و بیماری های جدید کشف مینمایند و خلاصه اینکه بازار قضاوت ها زیاد شده و عده ای میخواهند از پنجره اینیستاگرام دیگران را بشناسند و باز این سوال ایجاد میشود از نوشته ها و عکسهای فضای مجازی میتواند آدمها را شناخت؟
یادم میآید سال 2009 وقتی شروع به وبلاگ نویسی کردم هدفم این بود که صدایم را با جهان به اشتراک بگذارم. دلتنگی هایم را بنویسم. دوستانی جدید پیدا کنم و از تنهایی که دچارش بودم خلاص شوم (این تنهایی درک نشدن بود) و راهی بیابم برای کمک به نجات طبعیتی که نابودیش را میدیدم. اینجا را هنوز دوست دارم، چون باعث شد دوستان زیادی پیدا کنم. چون باعث شد بنویسم و بنویسم و بنویسم فقط برای دل خودم. نه برای لایک گرفتن و انتظار داشتن اینکه دیگران و دوستانی مطالبم را بخوانند و تشویقم کنند، تازگی ها کشف کردم از تشویق شدن خوشم نمیآید و گاهی از این خوش نیامدن احساس عذاب وجدان میگیریم چون این حس خودم را توهینی میدانم به کسی که مرا تشویق میکند اما دروغ چرا؟ ما نسلی هستیم که بیشتر لایق سرزنشیم تا تشویق اینقدر لبریز از حسرت از ناراحتی برای از دست دادن ها و بحرانها هستم که هیچ کلامی به جز حرکتی برای خارج شدن از این شرایط حالم را بهتر نمی کند اما بر خلاف خودم گاهی که حس کنم کسی از تشویق شدن خوشش میآید حتما تشویقش میکنم و این احساس بهتری به من میدهد.
سعی میکنم از این پس وبلاگ نویسی را ادامه بدهم. انتظار این را هم ندارم که دوستانم بیاییند اینجا مطالبم را بخوانند و نظر بدهند. این وبلاگ را مینوسم تا به رسالتی که برای ایجاد این بلاگ داشتم عمل کنم.
اخیراً کشف کردم که اکثریت موجودات کره زمین مثل من فکر نمیکنند. کارهایی را که من انجام میدهم انجام نمیدهند، مثل من احساساتی نمیشوند و دلشان مثل من تنگ نمیشود و دوست داشتن به مفهومی که برای من مطرح است برای دیگران آنگونه مطرح نیست، اخیراً کشف کردم که مسایلی که باعث میشود اشکم در بیایید با مسایل خیلی آدمها فرق دارد. تازه فهمیدم محدود آدمها هستند که میتوانند نصفه و نیمه درکم کنند.
اخیراً فهمیدم آرمان و هدف داشتن تحمل آدمها را زیاد میکند و دشواری سختی یک کار و عمل نیست بلکه خواستن و نتوانستن است. همیشه سعی کرده ام محدودیت ها را به رسمیت نشناسم و فراتر از محدودیت ها فکر کنم اما فهمیدم آنچه آدم را فرسوده میکند تکرار خواستن و نتوانستن است.
من مدتی است که عکس های آپلود شده از سایت عکس گیگ را نمی توانم یگدارم اینجا امروز هم آمدم دیدم قالب وبلاگم پیش فرض شده.
لطفاً اگر همکاری با سایر سایت ها را بر نمیتابید امکانانت خودتان را افزایش دهید
با تشکر
” برسد به دست نوادگانِ نوادگان ماهیگرانِ کنار سپیدرود “ امروز که کنار رود داشتم با پدرانت حرف میزدم حس کردم که باید یک نامه هم برای تو بنویسم و کمی با تو درد دل بکنم، راستش این روزها تنهایی و غربت عجیبی مرا فرا گرفته که فقط کمی از روی احساس نوشتن حالم را بهتر میکند و چون ببشتر آدمهای هم نسلم از نوشتههای احساسی خوششان نمیآید من این نامه را برای نسل تو مینویسم نسلی که شاید امروز چگونه بودن گذشتههایش را ما بنا میکنیم !
راستش را بخواهی قضیه از آنجا شروع میشود که وقتی پدرِ پدر بزرگم در جوانی با اسب سپیدش به کنار سپیدرود میرفت چیزی را میدید که برای من که نواده او هستم و هرگز او را ندیدم به سختی باور پذیر است، اما برای باورش گذشته را کاویدم و فهمیدم موضوع کاملاً راست است و آن زمانها سپیدرود آنقدر ماهی داشت که با یک تکه چوب میتوانستند ماهی آزاد صید کنند، وقتی پدربزرگم در کودکیاش کنار سپیدرود میرفت چه صحنهای را میدید؛ ”یک رود لبریز از ماهی”
اما من وقتی بچه بودم بر آن تپهای که پدر پدربزرگم و پدر بزرگم بر روی آن مینشستند مینشستم آن چیزهایی را که آنها میدیدند نمیدیدم!
آن روزها بزرگترین دلخوشیم این بود که مدتها از بالای تپه به رود زل بزنم، مثل آدمی عاشق که از دور دوست دخترش را میپاید، بعد منتظر میماندم پدرم بیاید دستم را بگیرد ببرد کنار رود تا کلی ذوق کنم و در دلم قند آب بشود هر روز به رود نزدیکتر میشدم، بیشتر دوستش میداشتم با شگفتی به ماهیان خاویاریی که گاهی از دلش صید میگردند مینگریستم آن روزها سپیدرود پر آب و پر ماهی بود و مردم دهکدههایش از صید ماهی امرار معاش می کردند، مردمانی که مهربان بودند اما خودشان هم نمیدانستند گاهی ناخواسته با رود نامهربانی میکنند. اما این روزها سپیدرود مثل آن روزها نیست، هر روز زخمهایش بازتر و عمیق تر میشود، فرسوده تر میسود، کم آب تر میشود کم ماهی تر و آلوده تر میشود و اینها مرا خیلی نگران میکند. نمی دانم صد سال بعد که بر روی تپههای کنار سپیدرود نشستهای او را چگونه میبینی؟ و آن روز رود حالش چگونه خواهد بود؟ نسل تو رود را چگونه دوست خواهند داشت؟
آن روز به خاطر بیاور که پدرانت مردمان مهربانی بودند، سپیدرود را دوست داشتند اما گاهی #چگونه_دوست_داشتن فراموششان میشد
#بهزاد_سواری
در تاریخ بیست هفتم اسفند ماه سال نود پنج گروه دوستداران چولاب که به هدف مشارکت در روند توسعه محلی و حفظ میحط زیست تشکیل شده است به همراهی و مشارکت دهیاری، شورای اسلامی روستا و جمعی از دانش آموزان و علاقمندان به پاکیزگی محیط زیست برنامه جمع آوری زباله های روستا را برگزار نمودند هدف از اجرای این برنامه لزوم یک خانه تاکانی روستایی قبل از شروع عید نوروز، فرهنگ سازی و جلب مشارکت مردم در پاکیزه نگه داشتن محیط روستا بوده بوده است.
این برنامه همراه با موسیقی، شادی، همدلی و همبستگی برگزار گردید و یکی از بهترین برنامههایی بود که در سال گذشته در آن شرکت کردم، افزایش مشارکت، دوستیها، همدلیها و کارگروهی به پویایی بیشتر و توسعه بهتر جامعه روستایی کمک میکند






برایم جالب بود که برنج تولید کشاورزی کرمانشاه نیست در واقع تولید اصلی گیلان و مازندران است اما نان برنجی سوغات اصلی کرمانشاه در غرب کشور میباشد 😃 در بیشتر کوچه بازارهای کرمانشاه این شیرینی ترد و خوشمزه فروخته میشود و تازگی ها هم به عنوان اصلیترین سوغات کرمانشاهیان، در هفتمین اجلاس سراسری شورای سیاستگذاری ثبت آثار معنوی کشور در شهر شاهرود ، به ثبت ملی رسید.
گاهی داشتن منابع برای تولید کافی نیست، بلکه خلاقیت و هنر و پشتکار است که اهمیت بسیار دارد، و مهمتر هنر تبدیل منابع به کالاهای قابل عرضه است.
گاهیما در سرزمینهایی پر از منابع و داشتهها زندگی میکنیم منابعی که با کار خلاقیت و هنر میتواند تبدیل به کالا و خدماتی قابل عرضه شود و نقش مفیدی در توسعه اجتماعاتمان داشته باشد. دستیابی به توانمندی مدیریت و بهرهبرداری و بهروری از منابع در یک جامعه به ویژه جوامع محلی کوچک مانند روستا و دهکده از پایههای توسعه آنها میباشد.
یکی از خاصیت های بسیار مفید #توان_افزایی_اجتماع_محور این است که به مردم محلی کمک میکند بتوانند دقیق تر داشتهها و منابع خود را ببینند و خاصیتهای جدیدی در آن کشف نمایند، ایدههایشان را برای بهرهبرداری پایدار از این منابع مطرح کرده و با خلاقیت و کار گروهی بتوانند از آن محصولاتی جدید و قابل عرضه استخراج نمایند و یک چرخه تولیدی مبتنی بر منابع محلی خود بنیان نهاده و اشتغالهای جدیدی در منطقه خود به وجود بیاورند
درباره عمو کسه خان منصوری سه سال پیش در کتاب سراب کریان خواندم درباره ایشان نوشته شده بودکه در گذشته شکارچی بوده است اماحالا نه تنها شکار نمیکند بلکه به کمک سایر اهالی برای کبکها و سایر جانوران کوهستان آبشخور درست کرده و در فصول خشک به این آبشخورها آب رسانی میکنند. همچنین دیگران را هم تشویق به کنار گذاشتن شکار و دوستی با طبیعت میکنند.
بعد از دانستن داستانش خیلی دوستش داشتم و آرزویم بود ایشان را از نزدیک ببینم، این آرزو امسال محقق شد و چهارم خرداد امسال ایشان را برای اولین بار در گردهمایی صندوق توانمند سازی اجتماع محور در تهران دیدم و با هم به گفتگو نشستیم.
در این سفر سه روزه هم در روستای سراب کریان مهمان ایشان بودیم و الطافات و مهربانیشان شامل حالمان بود، و این سفر باعث شد با سایر کارهای ایشان و نقش مثبت و موثرشان در توسعه روستایشان آشنا شوم و روح بزرگ این مرد را بهتر درک کنم. عمو کسه خان یک الگوی خیلی خوب برای کسانی است که علاقمندند دوست طبیعت و جانداران باشند و برای بهتر شدن شرایط زندگی و دنیا تلاش کنند.
#عمو_کسه_خان
#سراب_کریان
#دوستان_طبیعت
#تسهیلگر_محلی
#پیشروان_اجتماع
#تسهیلگری_فرآیند_محور
#توان_افزایی_اجتماع_محور
دوباره به عکس دقت کنید، عبور یک کامیون از جاده توریستی کنار سفیدرود را نشان میدهد کمتر کسی است که روستا و مردمش را دوست بدارد و از وجود چنین جادههایی در روستایش خوشحال باشد. طبیعت سفیدرود را به خاطر بیاورید و دوباره به گذشته برگردید در این بیست سال تنها راه ارتباطی دسترسی به سفیدرود همین جاده بوده که به دلیل استفاده شرکتهای بهرهبرداری شن و ماسه عبور مرور مردم و دوستداران سفیدرود را با مشکل مواجه کرده است. از حدود سه سال فعالیت این شرکتها به حالت تعلیق در آمده بود و امکان رفت آمد اهالی از جادههای تخریب شده وجود داشت. اما در هفته اخیر دوباره این شرکتها فعالیتشان از سر گرفته شده است.
در دو هفته گذشته یکی از اهالی روستا در اقدامی خیرخواهانه تصمیم به گفتگو و پیگیری برای حل مشکل این جاده نموده و با تخلیه آب چالهها مقدمات شن ریزی این جاده را فراهم نموده اند که قرار است به زودی بنا به قول مدیریت شرکتها این جاده شن ریزی شود که امیدواریم چنین شود.
فرآیند و اتفاقات و حاشیههای فراوانی در طی بیست سال گذشته پیرامون این راه ارتباطی مهم در کنار سفیدرود افتاده در این بیست سال هر شرکتی که آمد بعد از بهر برداری و سود سرشار بدون ترمیم جاده ها و پرداخت خسارت تخریب این راهها که در واقع جزو داراییهای عموم مردم روستا میباشد به کارش پایان دادند و رفتند تا نوبت شرکت بعدی برسد ودوباره روز از نو روزی از نو و این مشکل تا کنون ادامه داشته. ادامه روند این بحران به خوبی بیانگر این نکته است که بسیاری از مشکلات محلی بدون مشارکت مردم و ایجاد فضایی سازنده امکانپذیر نیست و مردم باید مشارکت فعالی در فرآیند توسعه محلی داشته باشند و در حل و فصل مشکلات محلی به مسئولان روستا و محله خود کمک کنند چون بسیاری از مشکلات تنها با مشارکت مردم حل میشود. و ما نیز باید سهم خود را در توسعه روستای خود به خوبی ایفا کنیم

این چند روز ذهنم سخت مشغول است. نمیخواهم عادت کنم به بعضی چیزها به جای عادت کردن میخواهم این جمله را تکرار کنم که ما مسئولیم. دارم به این فکر میکنم بیماریهایی که منشا آن به آلودگیها بر میگردد نتیجه رفتار جمعیما انسانهاست و دارم به این فکر میکنم تک تک ما در برابر علتها و زمینه های به وجود آمدن این بیماریها مسئول هستیم. مدت هاست این را درک کردهام که در زمانه حساسی هستیم. وقتی که رودی را دیدم دارد روز به روز با مواد سمی آلوده میشود و فهمیدم علت آلودگیاش نوع رفتار جمعی ما انسانها با اوست، با خودم گفتم ما مسئولیم مسئول رودی که دارد روز به روز آلوده تر میشود. اما این چند روز پیش جور دیگری و جای دیگری این واژه را بیان کردم وقتی که در مراسم تشییع پیکر دوست و آشنایی که به دلیل ابتلا به سرطان فوت شده بود شرکت کردم با خودم گفتم ما مسئولیم، مسئول بسیاری از علتهایی که زمینه ایجاد این بیماریها میشود. گفته شده با افزایش آلودگیها سرطان چندین برابر شده است، أین بیماری دارد زندگی انسانها را تهدید میکند و این تهدید احتمال دارد خدای ناکرده شامل حال هر یک از ما شود و به تعبیری همه ما در معرض هستیم. دارم به این فکر میکنم اگر هر یک از ما مسئول بودن خودمان را در برابر این تهدیدات درک کنیم و بتوانیم نقش خودمان را و سهم خودمان را ایفا کنیم حتی با آگاهی رسانی به اطرافیانمان و ترویج الگوی زندگی پاکتر و ارتباط پایدارتر و متعادل تر با طبیعت، میتوانیم به راحتی این تهدیدات را کاهش دهیم و علتها را یکی پس از دیگری از میان برداریم...اگر ما بخواهیم حتما میشود
#ما_مسئولیم

انگاه که با طبیعت یکی شوی
زمین گهواره میشود برای تو
درخت برادر میشود
و با همه طبیعت
هم ریشه میشوی
روح ریشه ها را درک میکنی
امیخته میشوی
باد میشوی
باران میشوی
و موج موج دریا میشویی
رود میشوی
و حتی وقتی که بال بگشایی
بال به بال پرنده میشوی
اری اکنون دتو
با روح جهانی از عشق متصل میشوی
عشقی در تو حلول میکند
و مادر طبیعت در گوش تو عشق زمزنه میکند
بر تو عشق جاری میکند
بر تو عشق میدمد
خورشید بر تو عشق میدمد
باد بر تو عشق میدمد
باران بر تو عشق میدمد
و انگاه تو سر چشمه عشق را خواهی دید
اصوات ازلی عشق را خواهی شنید
و طعم حلاوت عشق را خواهی چشید
صبح روز یکشنبه ۲۴امرداد نود پنج به او که روحش با روح طبیعت آمیخته شد
بهزاد
این عکس را از آسمان وقتی گرفتم که امشب برای تماشای شهاب باران به همراه برادرم به نزدیکیهای سفیدرود رفته بودیم و من بر روی سنگها دراز کشیده بودم. از بچگی که شبها در کنار شالیزار، یا بر روی کلبه درختی باغ و یا هنگامی که با بابا برای سرکشی قلاب هایش به کنار سفیدرود میرفتم کلی به آسمان شب خیره میشدم یک صورت فلکی داشتم به اسم صورت فلکی لر وفتی ستاره هایش را به هم وصل میکردم به صورت حرف لر در می آمد و یا ستارههای خوشه انگور که بعدها فهمیدم نامش خوشه پروین است...حالا امشب متوجه شدم که من خیلی ستاره هایم را گم کردم نمی دانم شاید دیگر چشمم قادر به دیدن آنها نیست. راستی چگونه است که یک ستاره میلیاردها سال نوری طول میکشد تا نورش به زمین و به چشم ما برسد اما گاهی اگر چشم ما یک کوچولو ضعبف شود قادر به دیدن آنها نیستیم یعنی اگر کمی چشم آدم ضعیف تر و نور ستاره ها هم ضعیف تر میبود در آسمان هیچ ستاره ای نمی دیدیم
سالها پیش وقتی بچه بودم در خانه پدربزرگم وقتی که برف میبارید و سپس بلافاصله آفتاب میشد شعاع آفتابی که از لای پنجره به درون اتاق می آمد به حدی رخشنده بوده که وقتی خاله جان جارو میزد میتونستم ذرات خاک را در شعاع آفتاب ببینم، این را خوب یادم هست با خودم فکر میکردم اگر هر آدمی یک ذره باشد آیا این اتاق وسعت جهان ماست؟ سالها بعد وقتی افق دیدم وسیع تر شد آدمها جای خود را به سیاره ها دادند و این سوال مطرح شد که اگر هر ذره غبار یک سیاره باشد آیا این اتاق وسعت جهان ماست؟ بعد تر کهکشان ها جای خود را به سیاره ها دادند حالا می بینم زمین را که همچون ذره غباره بر شعاع خورشیدی معلق است...به راستی ما در کجای جهانیم؟ و آیا میتوانیم وسعت جهان را درک کنیم ؟
#وسعت_جهان
#درک_جهان
#فراسو
#وسیع_بیندیشیم
همیشه تمرین میکنم زیبا فکر کنم زیبا ببینم و بیشتر دوست بدارم، تمرین میکنم آدمها را زود قضاوت نکنم صبور باشم و قدرتمند.
| 1» | پدربزرگ رفت | 19 |
| 2 » | روستاهای گیلان | 14 |
| 3 » | کیسم سفید رود | 8 |
| 4 » | عکس طبیعت مازندران | 7 |
| 5 » | گل را نباید چید باید نوازش کرد | 4 |
| 6 » | آموزش گیلکی | 4 |
| 7 » | اسب کاسپین | 4 |
| 8 » | انسان همیشه تنهاست | 4 |
| 9 » | او به زبان گیلکی | 4 |
| 10 » | ته دیگ خوردن و بارون | 4 |
| 11 » | جوجه تیغی به زبان گیلکی | 4 |
| 12 » | خاطرات شکارچیان | 4 |
| 13 » | دختر به زبان گیلکی | 4 |
| 14 » | در مورد قارچ هاي.خوراکي | 4 |
| 15 » | ضرب المثل های رشتی | 4 |
| 16 » | ضربالمثل محلی رشتی | 4 |
| 17 » | لهجه رشتی | 4 |
| 18 » | لولمان رشت ماهیگیری ادرس | 4 |
| 19 » | متن قشنگ زیا با واس فوت پدربزرگ | 4 |
| 20 » | معنی هوا در زبان گیلکی | 4 |
| 21 » | مقدمه برای زمستان | 4 |
| 22 » | ضرب المثل رشتی بیوفایی | 4 |
| 23 » | عكس قهوه خانه روستايي | 4 |
| 24 » | چشم قهوه ای من | 4 |
| 25 » | چند کلمه ب زبان رشتی | 4 |
| 26 » | کلمات پر کاربرد گیلکی | 4 |
| 27 » | گل تاج خروسی | 4 |
| 28 » | شب بخیر به زبان گیلکی | 3 |
| 29 » | طبیعت مازندران | 3 |
| 30 » | عبارتهای گیلکی | 3 |
| 31 » | لاک پشت به رشتی | 3 |
| 32 » | معنیه واپیته در گیلگی | 3 |
| 33 » | نردبان به گیلکی | 3 |
| 34 » | پدر بزرگم که رفت | 3 |
| 35 » | جوجه به گیلکی | 2 |
| 36 » | زمرد | 2 |
| 37 » | شناخت زبان گیلکی | 2 |
| 38 » | طبیعت سرسبز و زیبا | 2 |
| 39 » | عکس ازگیل | 2 |
| 40 » | عکس سرسبزطبیعت | 2 |

گوجه سبز یکی از مهمترین محصولات کشاورزی روستای چولاب است، در گیلکی به آن هالی می گویند و به درخت آن هالی دار گفته مبشود چندین نوع دارد گوجه سیز چولاب شیرین ترش و آب دار است و همچینین نوعی از آن به رنگ قرمز می باشد

از اواسط اردیبهشت تا اوسط شهریور ماه برداشت آن در چولاب ادامه دارد زیرا از ابتدای میوه دهی قابل مصرف است

مردم روستای چولاب از گذشته در همه مراحل کاشت، داشت و برداشت با هم یاور بودند و تعاون و همدلی داشتند و این فعالیت ها به صورت گروهی انجام میشده
اردیبهشت است و فصل رویش و طراوت مثل هر سال این اردیبهشت را هم روزهایی داشتم که کنار سفیدرود سپری شده، ساعتها دوچرخه سواری کردم تا به سواحلی بکری که دوستش دارم برسم و به غروب ها طلوع ها آمدن ها و رفتن ها بنگرم تصاویر زیر تعدادی از عکسهایی است که از همنشنی هایم با سفیدرود ثبت کرده ام

سواحل زیبا و سرسبز رشت آباد، رشت آباد قبلا روستا بوده و هنوز هم هویت روستایی دارد اما اخیراً به شهر لولمان الحاق شده و یکی از محله های این شهر است، شنیده ام جوانان این روستا بعضی از روزها به پاکسازی این سواحل زیبایشان از زباله میپردازند، این حرکت بسیار خوبی است امیدوارم هرچه زودتر تعداد دوستانی که سفیدرود و طبعت را دوست دارند بیشتر شود

دو قایق کنار سواحل آرام سفیدرود رشت آباد، اینجا احساس صلح و آرامش بی نظیری وجود دارد این سواحل یکی از جاذبه های گردشگری رشت آباد است

همان

بیشتر ماهیگرها از رشت میآیند با صحبتهایی که با ایشان داشتم ماهیگری را یک تفریح برای گذراندن لحظه های خوب در کنار طبعیت می دانند

اینجا سواحل روستای جیرکیسم است جیر کیسم در قسمت شرقی روستای سابق رشت آباد قرار گرفته و یک محله به حساب میآید نامش هم از کیسم رفته شده که در جنوب سفیدرود و این روستا قرار گرفته جیر کیسم به معنی پایین کیسم است سواحل در بعضی مناطق این محل پهن و دربعضی مناطق ان رویشگاه توسکاه است جاده ای در جاشیه این رودخانه از شرق به روستای چولاب متصل میشود که امسال به دلیل تخریب جاده در قسمت ساحلی روستای چولاب امکان عبور ماشین آز آن وجود نداد
این از سواحل روستای چولاب اینجا جزو محدود مناطق این روستاست که از آنجا میتوان به آن دسترسی داشت تقریبا در شرق روستا و همجوار روستای ابراهیم سرا قرار دارد معمولا در سالهای اخیر به دلیل کاهش آب سفیدرود شاخه سمت چپ آن به کلی خشک میشود در روستای چولاب سفیدرود چند شاخه شده و دلتای آن جزایری را تشکیل داده که جذابیت زیادی از لحاظ گردشگری در آن ایجاد کرده است

قسمتی از جزایر دلتای سفیدود با درختان توسکا، پلد، انار و لی سفیدرود از جنوب روستاهای چولاب ابراهیم سرا ، رشت آباد و تازه آباد عبور میکند معیشت مردم این روستا ها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به سفیدرود در ارتباط است آب قسمت عظیمی از شالیزارهای جلگه مرکزی گیلان از سفیدرود تامین میشود و پساز عبور از شالیزارها به صورت پس آب کشاورزی دوباره به این رودخانه برمیگردد

همچون اسبی سفید رمیده بود
ابری که باد او را به دوش می کشید
جنگل با آعوش باز هزاران هزار درخت
ابر رمیده از کوه را در آغوش میکشید

یکشنبه نوروز شروع میشود و این روزهای آخر سال در روستاهای کشور به وِیژه روستاهای شمال ایران شور شوق عجیبی وحود دارد روستاهای سنتی تر مردمانش مشغول آماده کردن و پختن نانها، حلواها، و شیرینی های محلی هستند، غذاها و خوراکیهای سنتی یکی پس از دیگری آماده میشود خورکی هایی با رنگ و بوی اصیل در روستاهای کمتر سنتی، مردم به شدن در تکاپوی خرید هستند، شرینی ها و اجیل ها با پرداخت پول به صورت آماده خرید میشود تا سفرههای عید رو رنگین کند،
حتی زمین هم در تکاپوست، برای رویش های جدید، و حتی خورشید، درختان پرندهها سال نو را دارند جشن میگیرند و در تکاپوی بهاری هستند که در راه است، در آن گوشههای باغها و جنگلها نیز قارچهایی مثل هر سال سر از زمین بیرون میآورند که برای مردم محلی شناخته شده است و سالیان درازی در آن محیطهای جغرافیایی توسط مردم محلی براشت و به مصرف میرسد یکی از قارچ های لذیذ که در برخی نقاط جلگهای گیلان مازندران و در برخی مناطق گرگان میروید نوعی مورال سفید است که به نام های محلی کرکونوسئه (در گیلان) و قارچ دنبالان (در چهلچای و مینودشت استان گلستان) مشهور است و طرفداران بسیاری دارد و افراد بسیاری ساعتها وقت خود را صرف یافتن آن میکنند، این قارچ که کم یاب بوده و مناطق رویشی آن به دلیل توسعه انسانی به شدت محدود شده است در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته به همین دلیل شناخت بیشتر آن در جهت تکثیر و پرورشش در دستور کار علاقمندان به این نوع قارچ قرار گرفته است. در ادامه این مطالب مختصری از قارج مورال و نحوه تکثیر آن را با هم مرور میکنیم. امیدوارم این مطلب کمک کند که علاقمندان به این قارچ به تکثیر آن بپردازند، اگر توانستید حتما ما را هم در جریان موفقیتتان قرار دهید.
قارچ مورال Moral
مورال با نام علمی Morchella در اروپا ، آمریکا و حتی ایران دیده می شود . روش کشت صنعتی آن هنوز در دسترس نیست اما تا کنون چندین نفر در مناطق مختلف جهان بصورت انحصاری این قارچ را کشت کرده اند. مورال به 3 رنگ زرد ، سفید و سیاه وجود دارد. که هر کدام شامل چندین گونه است.
زمان رشد آن در طبیعت سه ماه فصل بهار است و در باغ های سیب ، کنار درختان نارون ، بلوط ، تبریزی، و صنوبر رشد می کند. حتی در خاک های شنی و سنگ ریزه نیز دیده می شود. جالب است بدانید در مناطقی از جنگل که آتش سوزی می شود نیز بر روی خاکستر و حتی ذغال مورال رشد می کند.
هاگ (spore) مورال به سرعت رشد می کند و حیف آن تا روزی 10 سانتی متر رشد می کند .
در شرایط نامساعد جوی یک ساختمان زیرزمینی به نام اسکلروت تشکیل می دهد. که کلید تشخیص و پرورش مورال است . اسکلروت به واقع یک توده سلول غیر جنسی مقاوم است که به شکل یک قطعه فلز (بی شکل) یا گردو دیده می شود. در کل قارچهایی که تشکیل اسکلروت می دهند ، تمایل زیادی به خاکزی بودن دارند.
روش طبیعی کشت قارچ مورال :
اسپان خاک اره مورال را تهیه کرده و بستر که شامل مخلوط سولفات کلسیم ،خاکستر و خاک پیت به نسبت 10:5:1 است را با یکدیگر مخلوط کنیم . در قسمتی از باغچه که دور از نور است ، خاک رویی را برداشته در عمق 10 سانتی متری مخلوط بستر را می ریزیم و به حد اشباع با آب غیر کلردار آبیاری می کنیم . سپس بذر را با آن خوب مخلوط می کنیم .
***نکته*** :
برای تشکیل اندام باردهی باید دمای شب را تا 4 درجه و دمای روز بیش از 16 درجه نباشد.
رطوت نسبی محیط در پرورش مورال کمتر از سایر قارچها است .
اگر بهار امسال بذر زنی می کنید در بهار آینده منتظر میوه باشید .
بهترین زمان برداشت قبل از تیره شدن لبه های کلاهک است .
ارزش غذایی :
پروتئین 20 درصد
چربی 4.8 درصد
فیبر 8.7 درصد
کربوهیدرات 64.4 درصد
مزه و شیوه پخت :
مزه مورال بسیار عالی است و کباب آن خوشمزه می باشد. این قارچ را می توان تازه ، خشک و یا به شکل پودر مصرف کرد.
منابع مورد استفاده:
http://www.arianaspawn.com/articles/6-moral-mushroom
با تشکر از خانم: ام هانی رمضانی
و سایت پرورش قارچ آریانا

من از ترانههای صبحگاه یک پرنده دانستم، پرندگان سرزمینم با آمدن بهار عاشق شدهاند، دلهاشان بهاری شده، من از شاخهپر گل باغ دانستم که درختان عاشقند بهار را، این روزها بعضهای زمستانیام سبک شد، بهار آمد و دیگر غم دلهرههای زمستانی پرندگان سرزمینم ازارم نمیدهد، پرندگانی که در سینههاشان عشق میبینم، شور، زندگی، آخرخ من همیشه زندگی را ستودم برای یک پرنده، عشق را ستودم، پرنده برایم پر و بال نیست، یک تن نحیف نیست پرنده برای من عشق است. زندگی است و یک زندگی را و یک عشق را باید ستود، باید عشق ورزید باید دوست داشت باید به ترانههایش گوش داد...نمیبینی چگونه عشق در ترانههای یک پرنده حلول میکند میطراود، در یک صبحگاه، چون شور عشق قلب تو را همزاد میکند متحذمیکند میامیزد با درخت، با بهار، با قلب یک پرنده با همه عشقبازان این سرزمین ....آری ما همه خویشاوندیم، ما همه عاشقیم، بهار فصل مشترک عشقماست.
هیچ پرندهای از عشق نمیگریزد، هیچ پرندهای بهار را دلهره زمستانی ندارد، و من چقدر دلم میخواهد به سان پرندگان بهار را عاشق باشم، و من چقدر دلم میخواهد بهار را ترانه کنم، عشق را ترانه کنم دلهرههای زمستانیام را فراموش کنم و آغوش بگشایم به سوی بهار، به سوی عشق، به سوی شوری که زنده میکند دلها را... شاخهها را... و گلها را...
من امید دارم به بهار، به عشق، به احساسی که حلول میکند، در دل من در دل تو....
آری!
هیچ پرندهای از بهار نمیگریزد، هیچ شاخهای و هیچ گلی از بهار نمیگریزد...پس چگونه میتوان از عشق گریخت... و آغوش نگشود، عشق نورزید و بهار را زندگی نکرد...
ای لالههای سرزمینم
ای بنفشههای کنار جاده
ای شقایق های دشت ها
ای یاس هایی که عطرتان از یادم نمیرود
و ای بادی که از شمال میوزی
عشق را بفشانید
به قلبهاهای زمستانی
قلبهای منجمد
قلبهایی که بهار را فراموش کردهاند
برای رویشی دوباره
تا عشق بورزند
و زمین جای زبیاتری شود
ای پرندگان سرزمینم
بخوایند برای آدمهای این حوالی
بخوانید از عشق، از بهار، از همه زیباییها
حتی اگر زبانتان را نفهمند
بخوانید که همیشه بر عشق
امید هست...
و عشق زنده میکند
همه دلها را
که او را میشنوند...
(همراه با عشق زمسنان 94 با دلی بهاری-بهزاد)